آن قدر سریع و پیوسته اتفاق افتاد که ظاهرا متوجه آن نشدیم. به روایت آمارهای رسمی، ۶۰ درصد جمعیت جهان و بیش از ۷۵ درصد جمعیت بالای سیزده سال از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. تا اینجای کار نباید مشکلی باشد. به هرحال گسترش ابزارهای ارتباطی، امکانات بیشتری را دراختیار افراد میگذارد.
قرار بود این فناوری، دوریها را کمتر کند و فاصله جغرافیایی افراد از هم را کم رنگ تر، اما پس از ظهور انواع و اقسام شبکههای پررنگ ولعاب اجتماعی و افزایش هرروزه امکانات نرم افزارهای آن ها، تصویری که امروزه با آن مواجه ایم، مجموعهای از انسان هاست که باوجود بودن درکنار هم، تنهایند؛ به گونهای که تماس آنها با پیرامون خود به صفحه گوشی همراه محدود شده است و ارتباط حسی خود با جهان واقعی را از دست داده اند؛ تاجایی که گویی این شبکهها علیه هدف اولیه خود به کار گرفته شده اند!
دیدن جهان از پنجره گوشی همراه، گاهی ذهن افراد را ناخودآگاه به پذیرش مقلدانه آرا و نظرات میکشاند. در عصری که همه چیز، از اخبار و رویدادهای روز گرفته تا سرگرمی و... ازطریق شبکههای اجتماعی توزیع و تکثیر میشود و ذهنیت غالب افراد را شکل میدهد، مجالی برای درک حقیقی و آگاهانه موضوعات باقی نمیماند؛ ذهن افراد، ناخودآگاه به کشکولی از تصورات دسته چندم از جهان بدل میشود و سایهای مبهم از حقیقت را نصیب چشمان ما میکند؛ سایهای که بسیاری اوقات با اوهام و تصاویر غیرواقعی آمیخته است.
ترفند اصلی شبکههای اجتماعی برای جذب مخاطب «دردسترس قراردادن» همه آن چیزهایی است که میتواند افراد را به خود مشغول کند؛ چیزهایی که شاید در حالت عادی حتی حاضر نباشید زحمت جست وجو در اینترنت درباره آنها را به خود بدهید، اما خیلی اوقات به خودتان میآیید و میبینید که ساعتها از وقتتان را صرف دیدن محتوایی کرده اید که نه نیازی به آنها داشته اید و نه برنامهای برای جست وجوی آن. این درحالی است که در طول شبانه روز، پس از کم کردن ساعات خواب و استراحت، کار و مشغلههای روزمره و سایر امور، وقت آزاد اندکی باقی میماند.
نمونهای از این پدیده، موقعیت متناقض و عجیبی است که بارها و بارها شاهد آن بوده ایم و هستیم؛ دورهمیها و مهمانیهای خانوادگی و دوستانه که در آنها افراد دور هم نشسته اند، ولی هرکدام غرق در گوشی همراه و درحال ورق زدن صفحات شبکههای اجتماعی خود هستند؛ چنان که جامعه حقیقی را دربرابر جامعه مجازی فراموش کرده اند.
طبق آخرین آمار مرکز رصد فرهنگی کشور که از قول امیر محمدزاده لاجوردی، عضو هیئت مدیره شرکت ارتباطات زیرساخت کشور، نقل شده است، ۵۶ درصد ترافیک اینترنت در ایران به اینستاگرام اختصاص دارد؛ به عبارت دیگر بیش از نیمی از کل حجم ارتباطات اینترنتی کشور، در این شبکه اجتماعی پرکاربرد میگذرد. این نسبت آن قدر بزرگ است که ارزش داشته باشد جدیتر به اثرات آن نگاه کنیم و حتی در نحوه به کارگیری این فناوری یک بازنگری اساسی را مدنظر قرار دهیم.
اما در همین اثنا که در شبکههای اجتماعی غرق شده ایم، چه اتفاقی میافتد؟
فراموش نکنیم که پدران و مادران میان سال یا سالمند، برخلاف جوانها عموما چندان در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی غرق نشده اند و جریان زندگی برای آنها به همان شکل سابق است؛ دیدارها و گفتگوها در فضای حقیقی دل چسبتر است و فضای مجازی نه جذابیت چندانی برای آنها دارد و نه در استفاده از آن تبحری دارند.
این در حالی است که اکنون بسیاری از افراد که زندگی مستقلی از والدین خود دارند، احوال پرسی از آنها را به گپ وگفتی در فضای مجازی خلاصه کرده اند یا حتی هنگام دیدار حضوری بیش از آنکه پای حرفهای عزیزان خود باشند و دل به دل آنها دهند، حواسشان به صفحه گوشی است؛ این یعنی آنکه شکافی اتفاق افتاده است که هر روز فاصلهها را بیشتر میکند.
یادمان نرود که این موضوع نه تنها در ارتباط میان نسلهای مختلف نمایان میشود، بلکه با محدود شدن ارتباطات نسل جوان به فضای مجازی، بخشی از رشد شخصیتی و اجتماعی آنها که نیازمند تعامل حقیقی با هم سالان است، دچار خلل میشود؛ به طوری که مطابق آمار بین المللی، حدود دوساعت ونیم از وقت افراد در شبکههای اجتماعی میگذرد و چنان که میدانیم، این میزان در بسیاری موارد به ویژه در نسل جوان، بیشتر است. شبکههای اجتماعی را نمیتوان نفی کرد و از کارکردهای مؤثر آن چشم پوشید، اما آن هنگام که عنان زمان را به دست آن بسپریم و بی هیچ چهارچوبی در آن غوطه ور شویم، هویتی متضاد با نام خود مییابد که تنها یکی از عوارض آن، تضعیف بُعد اجتماعی انسان است.